کد مطلب:182740 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

موقعیت اجتماعی امام سجاد
فضایل بی شمار عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم كه بر همگان آشكار بود و احادیث فراوان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در مورد عترت كه زبان به زبان و نسل به نسل در گردش بود، موقعیت ممتازی از عترت فراهم ساخته بود كه همواره نگرها را به سمت آنان متوجه می ساخت.

این باورها كه عترت منزوی شده، در مثل شام ممكن بود شكل گیرد، آن هم به صورت خطا در تطبیق و مصداق. یعنی حتی شام موقعیت والای عترت را آگاه بود، گر چه در مصداق در اثر تهاجم فرهنگی حزب عثمانیه به اشتباه بر این پندار بود كه عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم



[ صفحه 198]



همان بنی امیه هستند! كه این هاله ها با افشاگری های امام سجاد علیه السلام و همراهانش زدوده شدند و ترفندهای نیم قرن حزب عثمانیه با تدبیر و پایداری و افشاگری سید الساجدین علیه السلام و همراهانش دست خوش باد فنا گردید.

آنچه از شواهد قطعی به دست می آید این است كه عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعد از حضرت هماره از موقعیت ممتاز اجتماعی بهره مند بوده است. و حتی سخت ترین شرایط و بحرانی ترین موقعیت ها نتوانست شاخص های عترت را منزوی سازد و خورشید فضیلت را در هاله های اوهام پنهان نمایند.

یكی از دوران های پر خطر حاكمیت بنی امیه كه خشونت بسیار گسترش یافته و اوج گرفت، دوران امام سجاد علیه السلام است. در این زمان بنی امیه بر رقیب فرزانه ای به مانند حسین علیه السلام چیره شده و حكومت خویش را تحكیم و تثبیت نموده است. در این زمان تهاجم فرهنگی در جهت زدودن موقعیت اجتماعی عترت شكل گرفت. در این زمان ستم بر عترت و هواداران آنها به بی نهایت رسید. با همه این ترفندها، خورشید فضیلت چون زین العابدین علیه السلام می درخشد و پرتو افكنی می نماید و نگر جمعیت انبوه را به سمت و سوی خویش معطوف می دارد.

این حقیقت از روی كرد مردم به وی و تكریم و تمجید از حضرت در هنگام حضور در اجتماعات و سفرهای زیارتی و نیز هراسی كه حاكمیت ستم از این موقعیت اجتماعی احساس می كند، به خوبی شفاف است. تا آن مقدار كه حاكمان بنی مروان خطر اصلی بر تاج و تخت



[ صفحه 199]



خویش را وجود علی بن حسین علیه السلام می داند و در نهایت سرو قامت تاریخ را به شهادت می رسانند!

هنگامی كه حضرت عزم انجام حج می نمود كه بارها این سفر تكرار شد، صدها نفر همراه حضرت می شوند. در یكی از سفرها می نگارند، هزار سوار همراه حضرت برای انجام مناسك حج راهی مكه می شوند، فخرج و خرجنا معه الف راكب. [1] همراه شدن هزار سواره با حضرت بزرگ ترین شكوه و موقعیت اجتماعی حضرت را گواه است. به ویژه این كه همراهان آن گونه شیفته حضرتند كه كسی پیش از وی وارد بر مكه نمی شود و پیش از وی از مكه بیرون نمی آید. فقال ان القراء لا یخرجون الی مكة حتی یخرج علی بن الحسین علیه السلام. «قاریان قرآن پیش از حضرت وارد مكه نمی شوند.» و كان القوم لا یخرجون من مكة حتی یخرج علی بن الحسین علیه السلام سید العابدین. [2] «مردم پیش از علی بن الحسین علیه السلام از مكه بیرون نمی روند».

هنگامی كه حضرت برای انجام طواف به مطاف حاضر می شوند، جمعیت انبوه كنار می رود و راه را برای طواف حضرت می گشاید. حج علی بن الحسین علیه السلام فاستجهر الناس من جماله و تشقوا الیه و جعلوا یقولون من هذا من هذا تعظیما له و اجلا لمرتبته. [3] «مردم از جاه و جلال حضرت در حیرت و تحسین می شوند، راه را برای وی باز می كنند و برخی كه حضرت را نمی شناسند می پرسند، این كیست. كه مردم به خاطر جاه جمال و جلالش وی را تكریم و تعظیم می نمایند».



[ صفحه 200]



این موقعیت است كه اعتراف می كردند برای حضرت نظیر و بدیل یافت نمی شود، و انك لا تعرف له نظیرا. [4] این موقعیت برتر اجتماعی است كه مسرف، فرمانده نیروهای تهاجمی یزید به مدینه درباره وی اعتراف می كند، این شخص فردی نیك است كه با خویشاوندی و قربی كه به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دارد، هیچ تباهی و شر در او مشاهده نمی شود، هذا الخیر الذی لا شر فیه مع موضعه من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و مكانه منه. [5] .

موقعیت اجتماعی آن گونه اوج گرفته كه اصلی ترین خطر برای حاكمیت بنی مروان به شمار می رود كه حجاج سفاك به عبدالملك می نگارد، اگر پایداری حكومت خویش را می خواهی، باید علی بن الحسین علیه السلام را به قتل رسانی. كه عبدالملك در پاسخ وی می نگارد: مارا از ریختن خون بنی هاشم دور دار كه حكومت آل ابی سفیان در امواج خون بنی هاشم غرق شد. فجنبنی دماء بنی هاشم و احقنها فانی رأیت آل ابی سفیان لما اولعوا لم یلبثوا الی ان زال الله الملك عنهم. [6] .

مسرف فرمانده یزید هنگامی كه بعد از فاجعه حره علی بن حسین علیه السلام را در محضر وی احضار می كنند، آنچنان ابهت حضرت وی را در وحشت می افكند كه ناخودآگاه از جای برمی خیزد و حضرت را در كنار خود می نشاند، وی را احترام می نماید! و هنگامی كه از وی می پرسند تو كه بر وی بدگویی می كردی، چگونه این همه از وی تكریم نمودی، در پاسخ می گوید این تكریم من ناشی از اختیار و



[ صفحه 201]



اندیشه من نبود، بلكه چون رعب و وحشت مرا فراگرفت و تحت ابهت وی قرار گرفتم، این گونه برخورد نمودم، ما كان ذلك منی لقد ملی ء قلبی منه رعبا. [7] .

هنگامی كه عبدالملك مروان به حج می آید، ازدحام جمعیت به وی اجازه طواف نمی دهد اما موقعیت امام سجاد علیه السلام باعث می شود تا حضرت در كنار وی با شكوه تمام بی اعتنا به عبدالملك طواف انجام دهد كه مورد اعتراض عبدالملك قرار می گیرد. [8] .

این موقعیت بود هنگامی كه هشام بن عبدالملك در زمان پدرش به حج می آید، ازدحام انبوه جمعیت به وی اجازه استلام حجرالاسود را نمی دهد. خسته در كناری می نشیند و نظاره گر مطاف می شود. در این هنگام امام سجاد علیه السلام وارد می شود. وی مشاهده می كند كه مردم به احترام حضرت كنار می روند و راه را برای وی می گشایند و حضرت براحتی با آرامش كامل طواف می كند و حجر را استلام می نماید.

مشاهده شكوه حضرت كینه ی دیرینه را در سینه هشام شعله ور می سازد. به طوری كه هنگامی كه فردی كه حضرت را نمی شناخت از هشام می پرسد این فرد كیست كه این گونه از وی تجلیل و احترام می شود، هشام كه توان مشاهده آن مناظر را نداشت خود را به كوری و نادانی می زند و می گوید: وی را نمی شناسم!

همام بن غالب ابی فراس «فرزدق»، شاعر معروف كه در كنار هشام ایستاده بوده به سخن آمده می گوید اگر تو وی را نمی شناسی، من او را



[ صفحه 202]



می شناسم. آنگاه سروده معروف خویش را در مورد حضرت ایراد می كند كه به چند بیت آن اشاره می شود:



هذا الدین تعرف البطحاء و طأته

و البیت یعرفه و الحل و الحرم



هذا ابن خیر عباد الله كلهم

هذا التقی النقی الطاهر العلم



ینشق نور الهدی عن نور غرته

كالشمس ینجاب عن اشراقها الظلم



مشتقة من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نبعته

طابت عناصره و الخیم و الشیم



هذا ابن فاطمه (س) ان كنت جاهله

بجده انبیاء الله قد ختموا



الله شرفه قدما و عظمه

جری بذاك له فی لوحه و القلم. [9] .



«این همان شخصیتی است كه سرزمین بطحاء و بیت الله الحرام و حل (بیرون حرم) همگی جای جای قدم های وی را می شناسند. این فرزند برترین بندگان خداست. پرهیزكار و پاك و منزه و سرشناس. پرتوهای رهنمون و هدایت از چهره وی آشكار شده است. همانند خورشیدی كه تاریكی ها از پرتو افكنی های وی زدوده می شوند. این همان كسی است كه ویژگی هایش از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سرچشمه گرفته، و تمام وجودش و رگ و پی اش پاك و پاكیزه است. اگر تو وی را نمی شناسی این فرزند فاطمه (علیهاالسلام) است. همان كه جد وی حلقه پایانی سلسله پیامبران شد. این همان شخصیتی است كه فضایل و برتری های وی را خدای سبحان در لوح محفوظ نگاشته است».

هشام از طرح موقعیت سیدالساجدین سخت نگران و خشمگین می شود. از فرزدق می خواهد همانند آن شعرها را درباره هشام نیز انشاد



[ صفحه 203]



كند. فرزدق در جواب وی می گوید جدی همانند جد وی، پدر و مادری مانند پدر و مادر علی بن الحسین علیه السلام بیآور. تا آن گونه كه شعر درباره تو بگویم. [10] طرح این گفتگو كینه هشام را فزونی می بخشد و دستور می دهد حقوق و مزایای وی را از بیت المال قطع كنند! [11] .

این موقعیت اجتماعی سید ساجدین است هنگامی كه در مدینه به شهادت می رسد انبوه جمعیت در تجهیز و تشییع و نماز حضرت اجتماع می كنند. موقعیت حضرت آن گونه است كه تمام مردم شهر و اطراف بیرون می آیند. بر و فاجر در تشییع حضرت حاضر شده، صالح و طالح برای وی دعا می كنند. ندای تكبیر از زمین و آسمان و زمینی ها و آسمانی ها بگوش می رسید. نماز و تشییع جنازه ای كه به آن عظمت مدینه به خود ندیده بود، فانه ما رأی مثله. [12] .

این موقعیت گواه صادق بر ساماندهی تشكل همسوی اهل بیت (علیهم السلام) در زمان امام سجاد علیه السلام است. این موقعیت گواهی می دهد كه برتری های عترت از هر سمت نگرها را به سوی خویش معطوف داشته و بزرگ ترین جریان اجتماعی هوادار اهل بیت (علیهم السلام) به همراه حضرت شكل گرفته است. هواداری این جریان بزرگ، فراتر از حد سخن و شعار می باشد. زیرا كه انبوهی از آنان تا پای خون عترت را همراهی می نمودند كه نمودهای این واقعیت در نهضت هایی همانند نهضت توابین، شورش مدینه، قیام مختار، قیام زید



[ صفحه 204]



بن علی بن الحسین (علیهماالسلام) به خوبی شفاف است، كه تا پای جان از آرمان های عترت جانب داری و حمایت می نمودند. گر چه برخی حركت ها خدشه ها داشتند. این همان تداوم و ساماندهی تشكل همسوی اهل بیت (علیهم السلام) است كه از زمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پدیدار شد و در زمان عترت توسعه و قوت یافت. این تشكل فراز و نشیب ها پیمود و جلوه هایی از خود شكوفا نمود و البته در برخی موارد آسیب های سختی نیز متحمل شد.

بر این اساس حب و علاقه مندی به عترت سراسر كشور پهناور اسلامی را فراگرفته بود. و جمعیت انبوهی كه ولایت و امامت حضرت را پذیرا بودند و حتی جمعیتی كه امامت حضرت را نمی پذیرفتند، نیز منكر فضایل حضرت نبوده، همگی دوست دار و هواداران حضرت بودند.

آنچه شواهد نشان گر آن است همراهی جمعیت انبوهی از مردم با امام سجاد علیه السلام است. همراهی این جمعیت سبب شد تا امام سجاد علیه السلام توانست تشیع را از بزرگترین بحران عبور دهد. امام سجاد توانست دین را از چنگال حزب عثمانیه رها سازد. حضرت با ساماندهی تشكل همسوی اهل بیت (علیهم السلام) توانست موضع مدبرانه در جهت مهار چالشگری های حزب حاكم بگیرد و در برابر بزرگ ترین و خطرناك ترین جریان اجتماعی چالشگر اهل بیت (علیهم السلام) قد برافرازد.

امام سجاد علیه السلام با این موقعیت اجتماعی توانست در برابر تلاش های فرهنگی و فساد و تباهی حزب عثمانیه مقابله نماید. فرهنگ دینی



[ صفحه 205]



معنویت را رواج دهد. با این حساب چگونه می توان گفت امام سجاد علیه السلام منزوی بوده و تنها تعدادی انگشت شمار همراه حضرت بوده اند؟! این موقعیت زمینه ساز تلاش های اجتماعی و فرهنگی سید الساجدین علیه السلام می باشد كه به تحلیل برخی از آنها می پردازیم.


[1] رجال كشي، ص 117.

[2] همان.

[3] ارشاد، ج 2، ص 150.

[4] رجال كشي، ص 117.

[5] ارشاد، ج 2، ص 152.

[6] الخرايج و الجرائح، ص 228، نقل از بحار، ج 46، ص 28.

[7] مروج الذهب، ج 3، ص 71.

[8] بحار، ج 46، ص 121.

[9] رجال كشي، ص 130، الاختصاص، ص 191، ارشاد، ج 2، ص 151، روضه الواعظين، ص 199، وفيات الاعيان، ج 6، ص 95.

[10] حج الانبياء و الائمه، ص 300.

[11] الاختصاص، ص 193، رجال كشي، ص 130، ارشاد، ج 2، ص 151، روضه الواعظين، ص 199، وفيات الاعيان، ج 6، ص 95.

[12] رجال كشي، ص 118.